Pages

Sunday, March 21, 2010

هفت سين آقاي بروجردي، زنداني محروم از وكيل، درمان، مرخصي و ملاقات، تقديم مي گردد:




هفت سيني كه به زندان ، چيدست ؛ سفره از رنج و عذاب و دردست

سين اول كه ز سيلي ، سرخست ؛ صورت بندي ما را، سوزست

سين دوم كه ز سرما، لرزست ؛ به زمستان ، همگي بيمارست

سين سوم كه به تقديراتست ؛ سختي و فتنه و ناهنجارست

سين چهارم بشنو، سنگين است ؛ لحظه ها در شب و روزش، جنگ است

سين پنجم كه سكوتي ، منگ است ؛ همچو عقرب ، به روانم، چنگ است

سين شش بين كه پتو را ساس است ؛ مانع خفتن و آسودگي و درمان است

سين هفتم ، به غذايم ، ‌سنگ است ؛ دشمن و مغرض هر دندان است

به دو فك، نيست صدف، لثه ز آن محروم است ؛ چو به سلول بيائي، همه جا نوروزست

روز نو، حامل نوميدي هر مسجونست ؛ عيديم مي دهد اين سال، چهارم عيدست

چو به پنجم بروم ، آه به اين تقويم است ؛ غصه هائيست مرا، قصه ما، جانكاهست

No comments:

Post a Comment