بیانیه جمعی از فعالان دانشجویی خارج شده از کشور (خاشاک)
بیش از یک دهه است که نسل جدید فعالان جنبش دانشجویی ایران هدف برخورد دستگاه های سرکوبگر امنیتی و قضایی بوده است، نسلی که با بازخوانی انتقادی میراث دو دهه مبارزه مسلحانه نسل پیش از خود، با الهام گرفتن از جنبش های اصلاحی و مبارزات بدون خشونت کوشید بر ویرانههای برجامانده از نزاع های خونین دهه 60، آکادمی آزاد و جامعه باز را بنا کند. این آن تجربهی مشترکی است که ما امضا کنندگان این نامه را به هم متصل می کند، نسلی از فعالین جنبش دانشجویی که اینک به اختیار یا به اجبار ، از سر اضطرار یا به قصد اندوختن دانش و تجربه در خارج از کشور به سر می بریم.
بهانهی این مکتوب حکم عمیقا ناعادلانهی صادر شده برای بهاره هدایت، میلاد اسدی و مجید توکلی است. این حکم تنها حکم ناعادلانه یک سال اخیر، یک دهه اخیر و نیم قرن اخیر علیه جنبش دانشجویی نیست. این حکم حتی ناعادلانه ترین حکم صادر شده در نوع خود هم نیست. بسیارند دیگرانی که بیش از بهاره و میلاد و مجید مورد ظلم و ستم حکومت های استبدادی در ایران واقع شده اند، از شبنم مددزاده و مجید دری و پیمان عارف و علی بیکس و ضیا نبوی و شیوا نظرآهاری و مهدیه گلرو و محمد پورعبدالله تا زندانیان همچنان دربند مانده کوی دانشگاه همچون بهروز جاوید تهرانی. از دانشجویان شناخته شده تا دانشجویان گمنامی که در زندان های جمهوری اسلامی مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و می گیرند. اما این حکم ، حکمی نمادین است. محاکمه روش و منش جنبش دانشجویی دریک دهه اخیر است، پیامی نمادین است به جنبش دموکراسیخواهی به طور عام و جنبش دانشجویی به طور خاص، مبنی بر اینکه راهی که می روند جز به بن بست محبس راه نمی برد. بهاره و میلاد را عامدانه بخاطر چند بیانیه محکوم کرده اند. بخاطر انجام ساده ترین، مدنی ترین، بی خشونت ترین و کم هزینه ترین رفتاری که یک تشکل مدنی میتواند در پیش بگیرد. می توانستند اتهامات دیگری برای آنان دست و پا کنند و از آستین شعبده بدر آورند چنانکه برای بسیاری کرده اند، اما نکردند. چرا که پیغام حکومت به سادگی این است: این کوچه بن بست است و رفتار بدور از خشونت را با خشونتی تمام پاسخ خواهیم داد.
فشارها و تضییقات در نظام های استبدادی نیز، عموما حد و حدود و رابطه معقولی با آنچه که فرد می کند دارند. دولت احمدی نژاد در چند سال اخیر کوشیده است با درنوردیدن این حد و مرزها و مخدوش کردن تمامی نسبت ها، جنبش دانشجویی را از عرصه اجتماع حذف کند. با برآمدن جنبش سبز در سپهر سیاست ایران این فشارها به شکلی غیرقابل باور افزون شده اند تا هزینه فعالیت سیاسی را افزایش دهند غافل از آنکه سرکوب فزاینده، در عین بالا بردن هزینه فعالیت، منجر به افزایش انگیزه مشارکت سیاسی نیز می شود. هر بار که موج جدیدی از درنوردیدن این مرزها آغاز می شود، این پرسش در جنبش دانشجویی مطرح می شود که با این همه فشارهای نامتناسب آیا همچنان باید مبارزات مدنی و بدور از خشونت را ادامه داد؟ آیا جنبش باید زیرزمینی شود؟ آیا نباید برخوردی متناسب با رفتارهای حکومت را در پیش گرفت؟ ما در طول فعالیت دانشجویی خود در داخل ایران، نه یک بار که بارها با این پرسش ها مواجه بودهایم.
تجربهی سال های اخیر نشان می دهد که بهترین پاسخ به این فشارها ادامه مبارزات مدنی، مسالمت آمیز، بدور از خشونت و ایستادگی بر خواست دموکراسی است؛ نه شورشِ کور و نه کرنش در برابر قدرت. شورشِ کور وارد شدن به رقابتی است که حکومت برای آن آماده است و مجهز، و کرنش در برابر قدرت قدم نهادن بر پلکان پوسیده ای است که اولین قدم بر آن، آخرین قدم و سقوط به چاه ویل وابستگی خواهد بود. در تمامی این سالها امواج فشارهای سهمناک، نسل جدیدی از رهبران و فعالان دانشجویی را با راهکارها و روش های جدید و نوین در سپهر دانشگاه های کشور پدیدار ساخته و این موج نیز چنین خواهد کرد. از سوی دیگر تجربه نشان می دهد که حکومت اگر چه همواره احکامی سنگین و کمرشکن برای فعالان دانشجویی صادر کرده است ولی آنجا که با اتحاد و تکاپوی دانشجویان مواجه شده، همواره عقب نشسته و خود پس از مدتی احکام ناعادلانه صادر شده را نقض کرده است.
اگر زیر زمینی شدن به معنی بیشتر بودن «بود» جنبش دانشجویی از «نمود » جنبش دانشجویی باشد، زیرزمینی شدن هم ممکن است و هم مطلوب. تلاش بیشتر در راه ساختن شبکه های جدید اجتماعی در درون و بیرون دانشگاه ها، پیوند خوردن با دیگر جنبش های اجتماعی، فعالیت تئوریک و افزایش دانش و معلومات فعالان جنبش، توجه بیشتر به مناسبات درون دانشگاه و تلاش برای ساختن آکادمی آزاد در عین ایستادگی بر آرمان های دموکراسیخواهانه که هم اینک در جنبش سبز تبلور یافته اند، می تواند به جنبش دانشجویی در مواجهه با وضعیت جدید کمک کند. همچنانکه پیوند خوردن جنبش دانشجویی با جنبش زنان توانست هر دوجنبش را تقویت کند، به باور ما اینک وقت آن است که جنبش دانشجویی ضمن همراهی با جنبش سبک های زندگی که در طول چند سال اخیر هر روزه در کوچه و خیابان حکومت را به چالش گرفته است، عرصه جدیدی از مبارزه در درون دانشگاه ها را بگشاید و با بهره گیری از تلاش حکومت برای تحمیل بیش از پیش سبک زندگی ایدئولوژیک خود در درون دانشگاه، با دفاع تمام قد از حق دانشجویان برای زیستن به سبک دلخواهشان در فضای دانشگاه، مقاومت مدنی در درون دانشگاه ها را در عرصهای جدید سامان دهد و با توده های دانشجویی پیوندی جدیتر و جدیدتر برقرار کند. اما اگر زیرزمینی شدن به معنی رفتن به سمت هیجانات خطرناک، فرقه های ماجراجو و ایدئولوژی های غیردموکراتیک باشد، تجربه کشور ما و دیگر کشورها نشان می دهد که یقینا جز زیان و ضرر چیزی نصیب جنبش دانشجویی نخواهد کرد.
آنچه آمد تلاشی بود برای تقسیم بخشی از تجربه زیسته ما به عنوان کسانی که برخیشان چند سالی است در خارج از کشور به سر می برند و برخیشان چند ماهی. در نهایت این فعالان جنبش دانشجویی در داخل هستند که می بایست با ارزیابی اوضاع، راه حل مناسب برای منفعل نشدن در برابر فشارهای فزاینده حکومت را بیابند. اگرچه حکومت می کوشد جنبش دانشجویی و جنبش سبز را به یاس و افسردگی بکشاند، اما هیچ یک از ما دیگر مردمان پیش از خرداد نیستیم. ما جلوههای درخشان شعور و مدنیت را در نزد مردمانمان دیده ایم و باور داریم طی یکصد سال اخیر، ایران ما هیچ وقت بیش از امروز برای گذار به دموکراسی آماده نبوده است. ما بارقه های نور را نه در دوردست ها که در خیابان های ایران دیده ایم و یقین داریم که بزودی خورشید آزادی و عدالت در دل این شب تیره طلوع خواهد کرد.
آرش بهمنی- فعال دانشجویی سابق دانشگاه گیلان و روزنامه نگار
آرش هاشمی – عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت
احمد عشقیار- بنیانگزار دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران ومدیر مسئول و سردبیرماهنامه دانشجویی تلنگر
اکبر عطری - عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
امیر رشیدی - عضو سازمان دانش آموختگان ایران، ادوار تحکیم وحدت
امین بزرگیان – سردبیر نشریات دانشچویی و عضو سابق شورای مرکزی تشکل دانشجویی جامعه فرهنگی
بابک مینا – دبیر کل سابق جامعه فرهنگی دانشگاه تهران
پویان محمودیان - عضو سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیر کبیر
پیمان ملاز - فعال دانشجویی سابق
حسام میثاقی - دانشجوی اخراجی و عضو سابق جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی
حسن زارع زاده اردشیر – فعال حقوق بشر و سخنگوی جبهه متحد دانشجویی
سراج میردامادی - عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
سعید حبیبی – دبیر سابق تشکیلات دفتر تحکیم وحدت
سعید قاسمی نژاد - سخنگوی دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاههای ایران و عضو سازمان دانش آموختگان ایران، ادوار تحکیم وحدت
سینا مالکی – فعال سابق نشریات دانشجویی دانشگاه علم و صنعت
عسل اخوان - دانشجوی تعلیقی و فعال دانشجویی سابق دانشگاه علامه
علی افشاری – عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
علی اکبر موسوی خوئینی - عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت ، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و دبیر کل سابق سازمان دانش آموختگان ایران، ادوار تحکیم وحدت
علی عبدی - دبیر سابق واحد سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت
علی هنری – فعال دانشجویی سابق
عمار ملکی – فعال دانشجویی سابق
فاطمه حقیقت جو – عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی
کورش صحتی – فعال دانشجویی سابق
محمد تهوری – فعال دانشجویی سابق
محمد علی توفبقی – فعال دانشجویی سابق و عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
مرتضی اصلاحچی - دبیر سابق تشکیلات انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی
مصطفی خسروی - عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت و عضو شورای سیاست گذاری سازمان دانش آموختگان ایران، ادوار تحکیم وحدت
منوچهر محمدی - عضو سابق شورای مرکزی جبهه متحد دانشجویی
مهدی حسین زاده – عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت
مهدی روحانی – عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت ایران
ناصح فریدی - سخنگوی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی و دبیر سابق انجمن دانشگاه تربیت معلم
نریمان مصطفوی – نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه امیر کبیر تهران و قائم مقام فرهنگی دفتر تحکیم وحدت
نیلوفر گلکار – فعال دانشجویی سابق دانشگاه تهران
نیما راشدان - فعال دانشجویی سابق
No comments:
Post a Comment